شعرطنز

هرکه ازره رسيدغوغاکرد ' عمه مى گفت دخترفاميل ' خاله مى گفت باکدام دليل؟! ' مادرم فکردخترى زيبا ' خواهرم کرده بودفتنه برپا ' برسرمابگومگوشده بود ' باسرانجام شدقرارچنان ' که دهنداين جدال راپايان ' جمع دنبال دخترى باشند ' که برترازپرى باشد ' دخترى باحياوشوهردوست ' که جهان مات حسن خلقت اوست ' ازهرانگشت اوهنرريزان ' پيش قدش چنارآويزان!!! ' خاندانش اصيل وصاحب حال ' حال يعنى که پول ومال ومنال ' خاندانى که نيست صاحب حال ' وصلتش نيست جزعذاب ' هرچه باشدبرادرش کمتر ' مشکلاتش کم وشرش کمتر ' دختران يکى ويکدانه ' بهترين همسرندوهمخانه عکس.متن.داستان.عاشقانه...